مریم جونمریم جون، تا این لحظه: 19 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

مریم خانم

تفاوت گذشته وآینده

دخمل گلم خیلی وقتها به این فکر میکنم که مثلاً بیست سال پیش  مردم چه ماشینی سوار میشدند یا قیمت اون چقدر بوده و یا. . .؟ تصمیم گرفتم توی این قسمت وبلاگ هر چیزی که به ذهنم میرسه رو برات بنویسم   تا در آینده قدرت مقایسه زمانها رو بطور حدودی داشته باشی وقتی این مطلب رو کامل کنم بهتر منظورم رو میفهمی ومتوجه میشی مامانی به تمام  لحظه های زندگی تو فکر میکنه     بیشترین ماشینی که در خیابانهای تهران دیده میشود : پراید (حدوداً ده میلیون تومان ) ماشین طبقات مرفه : ویتارا (بین 60 تا 80 میلیون تومان البته این یک مثال  است ) ماشین فوق پولدارها : Lamborghini (حدود 600 میلیو...
8 شهريور 1391

خرید

امرو ششم شهریور منو مریم جون دو تایی رفتیم 1دورکی زدیم کلی خرید کردیم امروز وقتی  به مغازه کفش فروشی رسیدیم مریمی رفت و صندل واسه خودش انتخاب کردو پوشید و انگار نه انگار من هستم نه اجازه ای نه چیزی زودم مثل خانوما کیف پولشو دراوردو حساب کرد ناگفته نماند روابط عمومی دخترم 20 بعدشم رفتیم مانتوشلوار مدرسشو خریدیم دوست دارم مامانی ...
7 شهريور 1391

گلدون

مریم گلی من خیلی به گل وگیاه علاقه داره و همیشه ازدیدن انها لذت میبره برای همین من وهمسرم برای مریم گلی 2تاگلدون خریدیم البته مریم جون برای خودش لوبیا خیس کرده تا جوانه بزنه اینم مریمو گلدون هاش    ...
7 شهريور 1391

مهمانی خونه دایی حمید

دیروز پنج شنبه دوم  شهریور سال نود ویک ما همراه مادرم و خاله فرزانه و خاله مونا و مادربزرگم   و مانی که قبلا وصفش کرده بودم   رفتیم خونه دایی حمید و زندایی لیلا اول که فکر کنم تردمیلشون سوخت انقدر که گفتم مواظب باشید دستتون گیر نکنه، صورتتون نخوره به کف تردمیل خسته شده بودم  انقدر اذیت کردند تا این که به شکیلا دخترم گفتم پاشو چندتا عکس  ازشون بنداز شاید که به این بهانه اروم بشند البته فکرخوبی بود هرچند موقت و کوتاه بود، حتی توی عکس های آرومشون هم مشخص بود که چقدر شیطونی کردند. مامان ملی و خاله فرزانه و خاله مونا اومده بودند که بعد از خونه ی دایی حمید بیایندخونه ما و شب رو بمونند،اومدند خونمون ولی با سردردو خستگی...
3 شهريور 1391

عشقه عکس

دخمل من خیلی عکس انداختن رو دوست داره و امروز هم لباساشو پوشید و اومد سراغم و ازم خواست تا ازش عکس بندازم و من هم گفتم چشم سرورم  و خانم ها واقایان دخمل تپلک من مریم گلی       ...
26 مرداد 1391

دخترای باهوشم

امروز وقتی همسرم از محل کار برگشت خونه 2 تقدیرنامه و2پاکت دستش بود و لبخند ملیحی میزد وباخوشحالی گفت اینم جوایز دخترام هستش چون مریم درپایه اول دبستان موفق به کسب رتبه ممتاز  شد و همچنین خواهر مریم در پایه اول دبیرستان نیز ممتاز شد وجوایز را از طرف محل کار همسرم برای تقدیر و تشکر به دخترام داده شده و من خدارا برای این نعمت ها شکر میکنم و میتونم به این دو فرشته افتخار کنم و سرمو بالا بگیرم     ...
26 مرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مریم خانم می باشد